جدول جو
جدول جو

معنی ابن طاوس - جستجوی لغت در جدول جو

ابن طاوس(اِ نُ وو)
غیاث الدین ابوالمظفر عبدالکریم بن احمد بن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن محمد بن طاوس علوی حسنی (648- 693 ه. ق.). فقیه شیعی. در ادب و نحو و عروض نیز استاد بود. در کربلا متولد شد و نزد علمای حلّه علم آموخت. صحبت محقق حلی و حکیم طوسی نصیرالدین را ادراک کرد در حافظه قوی بود و ذهنی تیز داشت چنانکه گویند بچهل روز در خواندن و نوشتن از استاد بی نیاز شد. در بغداد نقابت سادات علوی با او بود و در 45 سالگی درگذشت. او راست: شمل المنظوم فی مصنفی العلوم. فرحهالغری بصرخه الغری. (از ابن داود)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ هَِ)
ابن طایر. در بعض لغت نامه ها این دو کلمه را به معنی کبک یا تیهو و درّاج گفته اند، و ظاهراً ابن طاهر و ابن طایر مصحف ابن طامر و کبک مصحف کیک باشد و تیهو و شراج تفسیری است مصنوع کاتب که از این دو تصحیف ناشی شده است. رجوع به ابن طامر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مِ)
کیک. (مهذب الاسماء). برغوث.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
یکی از رؤسای متکلمین زندقه (مانویّه) که به اسلام تظاهر میکرده. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ رِ)
ابوالحسن یا ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا بن محمد بن حبیب الرازی اللغوی. در اقسام علوم خاصه در لغت امام بود و کتاب مجمل او در لغت عرب با همه اختصار حاوی فوائد جمّه است. او اصلاً از مردم ری بود و بقزوین علم و ادب فراگرفت و نوبتی نیز بزیارت خانه شد و در آنجا باز به کسب معرفت و دانش پرداخت. گذشته از اساتید دیگر از پدر خویش هم استفادات بسیار کرده است. یکی از شاگردان او بدیع الزمان همدانی معروف است و حریری صاحب مقامات اسلوب خویش از رسائل انیقۀ او اقتباس کرده است. فخرالدولۀ دیلمی وی را به ری خواند و تربیت فرزند خویش مجدالدوله بدو گذاشت. صاحب بن عباد خود را رهین دانش و فضل ابن فارس میداند. تألیفات او ازتغلیط و اشتباه خالی است و با ایرانی بودن از شعوبیه بیزار و با آنان مخالف است. او بسخا مشهور بوده است و اشعار رائقه و رسائل بدیعۀ او مطبوع اهل ادب است. علاوه بر مجمل اللغه که مرتب بر حروف است کتب ذیل ازاوست: الصاحبی فی فقه اللغه و سنن العرب فی کلامها. کتاب الثلاثه. کتاب أوجزالسیر لخیرالبشر. کتاب ذم الخطاء فی الشعر. کتاب الاتباع و المزاوجه. کتاب النیروز. کتاب اللاّ مات. کتاب حلیهالفقهاء. وفات او در 390 ه. ق. به ری بوده و مدفن او مقابل مشهد قاضی علی بن عبدالعزیز جرجانی است. نیز گویند وفات او در 397 و مدفن او به محمدیه است. و ابن الندیم در الفهرست نام ابن فارسی را میبرد و کتابی کتاب الحماسه بدو نسبت میکند
لغت نامه دهخدا
(وو)
سبز طاووس. کنایه از فلک است که آسمان باشد. (برهان) (آنندراج) :
چو این سبز طاوس جلوه نما
سپید استخوانی ربود از همای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
جنسی از خرما. (مهذب الاسماء). نوعی از رطب بغایت نیکو
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
ابومحمد عبدالله بن نجم. فقیه مالکی مصری. او راست: کتاب الجواهرالثمینه. وفات 610 ه. ق. (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وو)
سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر علوی حسنی. اشهرمردان این خاندان، برادر جمال الدین احمد. مستنصر خلیفه نقابت علویان بدو تکلیف کرد و او امتناع ورزید. سید را با ابن علقمی وزیر صحبت و دوستی بوده و پانزده سال در بغداد اقامت داشت، آنگاه بحله و پس از آن به نجف رفت و هنگام تسلط مغول به بغداد بدارالخلافه بازگشته و در آنجا تا آخر عمر (دوشنبه 5 ذیقعده 664 ه. ق.) اقامت داشته است و از طرف هولاکو سه سال و یازده ماه منصب نقابت علویان بدو مفوض بوده است. او را کتب بسیار در حدیث و ادعیه و غیر آن هست از جمله: کتاب اللهوف علی قتلی الطفوف. الاقبال بصالح الاعمال. جمال الاسبوع بکمال العقل المشروع. الدروع الواقیه من الاخطار. سعدالسعود. غیاث سلطان الوری لسکان الثری. مهج الدعوات. کتاب الامان. البهجه لثمره المهجه. کتاب الطرائف فی مذهب الطوائف. کتاب زهرهالربیع فی ادعیهالاسابیع
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وو)
سید جمال الدین ابوالفضائل احمد بن موسی حسنی حلّی، برادر رضی الدین علی. فقیه و ادیب و محدث شیعی. شاگرد ابن نما و ابن معد و استاد علامه و ابن داود. هشتاد ودو تصنیف داشته، از آن جمله است: کتاب بشری. ملاذالعلماء. حل الاشکال در رجال. عین العبره فی غبن العتره. وفات 673 ه. ق
لغت نامه دهخدا
ابن طاوس بن کیسان الهمدانی. از عابدان یمن و فقهاء مشهور و از رجال حدیث و ثقه است. وی به سال 132 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا